به این منظور دولت رجب طیب اردوغان، نخستوزیر ترکیه، تحرکات وسیعی را در منطقه آغاز کرده است؛ تحرکاتی که اگر از دریچه تبلیغاتی به آن بنگریم، آنکارا را بهعنوان بازیگر فعال منطقه مطرح کرده است اما وقتی با نگاهی پراگماتیک به این تحرکات بنگریم، خواهیم دید که دولتمردان ترکیه تا بدینجا تنها اقداماتی سطحی را صورت دادهاند و در عرصه عمل در مقایسه با رقیبان خود در منطقه هنوز دستاورد قابلتوجهی به دست نیاوردهاند. سیاست خارجی ترکیه از 2منظر قابل بررسی است: نخست از منظر روابط ترکیه بهعنوان کشوری مسلمان با بازیگران مطرح منطقه نظیر ایران و اعراب و دوم از منظر روابط ترکیه با ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا و روسیه. ترکیه تلاش میکند مادامی که روابط خود را با کشورهای منطقه حفظ میکند و افکار عمومی جهان اسلام را به سمت خود سوق میدهد، روابط دوستانهای با غرب نیز داشته باشد. این رویکرد در سیاست خارجی که دولت اردوغان آن را در پیش گرفته نیازمند برقراری نوعی تعادل از نوعی خاص است؛ تعادلی که ترکیه تاکنون توانسته در بخشهایی آن را برقرار کند و البته در بخشهایی نیز در برقراری آن ناموفق بوده است.
برای درک نقش ترکیه در خاورمیانه نیاز است تا تأثیر 4عامل را بهطور همزمان بررسی کنیم که این عوامل عبارتنداز: ایران، اعراب، آمریکا و روسیه. شاید در نگاه اول این عوامل در برخی موارد هیچ ارتباطی با هم نداشته باشند اما از منظر ژئوپلیتیک، هر 4عامل در بسیاری از موارد با یکدیگر کنش متقابل دارند. از سال2002 که دولت رجب طیب اردوغان بر سر کار آمد، ترکیه نقش یک قدرت نوظهور را برعهده گرفت و تلاش کرد گستره نفوذش را در منطقه افزایش دهد. برای این کار ترکیه نیاز داشت تا فاکتورهایی نظیر «قاطع بودن» و «منعطف بودن» را بهطور همزمان به کار بگیرد تا بتواند رویکرد خود در سیاست خارجی را که به رویکرد «حل تمامی مشکلات با همسایگان» معروف است، عملی کند اما واقعیتهایی که در عرصه ژئوپلیتیک برای ترکیه وجود دارد این کشور را وادار میکند تا در برخی مواقع تصمیمهای سختی نیز اتخاذ کند که نمونه آخر آن اقدامات این کشور در قبال رژیم صهیونیستی بوده است. البته ترکیه تاکنون تنها به شعار دادن بسنده کرده است و هنوز ابزار لازم برای تحقق اهداف خود را در اختیار ندارد. برای درک بهتر تحرکات ترکیه در منطقه 2 نمونه را بررسی میکنیم.
به هنگام ایجاد تنش میان رژیم صهیونیستی و مصر، اردوغان به قاهره سفر کرده و در جمع مردم خشمگین و معترض به اقدامات رژیم صهیونیستی، سخنرانی میکند اما واقعیت این است که این کشور هنوز آمادگی برعهده گرفتن نقش یک قدرت منطقهای را ندارد. در واقع ترکیه با اردوغان در حال برپا کردن یک بازی با افکار عمومی منطقه است و هنوز زود است که این بازی نتیجهای به نفع ترکیه داشته باشد. ترکها بهدنبال همسو کردن اعراب با خود هستند اما اعراب نیز به خوبی میفهمند که آنکارا با توجه به ملاحظات روابطش با غرب نمیتواند روابطش با اسرائیل را قطع کند. بدین ترتیب روابط اعراب و ترکیه با رگههای بیاعتمادی باقی خواهد ماند.
مثال بعدی در مورد همکاریهای اخیر ایران و روسیه و نقشی است که ترکیه در آن سو بازی میکند. روسیه و ایران طی روزهای اخیر درخصوص2 مسئله مهم همکاریهایی را آغاز کردهاند؛ از یک سو روسها نیروگاه بوشهر را افتتاح کردهاند و از سوی دیگر تهران و مسکو درخصوص طرح موسوم به گام به گام روسیه درخصوص برنامه هستهای ایران مذاکراتی را آغاز کردهاند. اما ترکیه تلاش میکند تا روابط نزدیکتری با ایالات متحده آمریکا که با ایران و روسیه اختلافنظرهای زیادی دارد، برقرار کند. اگرچه روابط ایران و روسیه به هیچ عنوان تاکنون براساس اعتماد دوطرفه بنا نشده است و هر دو کشور در این خصوص با احتیاط عمل میکنند اما بهنظر میرسد که همکاریهای هستهای مسکو و تهران اهرمی است در مقابل اتحاد ترکیه و آمریکا با در نظر گرفتن این واقعیت که روسیه نیز یکی از رقیبان جدی ترکیه در منطقه است. ایران نیز در مقابل سعی میکند تا عامل همکاری خود با روسیه را در قالب پیامی بازدارنده برای ترکیه ارسال کند.
ترکیه اما در مقابل تلاش کرده است تا با همکاری نزدیک با ایران درخصوص شبه نظامیان کرد، انعطاف نشان داده و نوعی تعادل را در روابطش با ایران برقرار کند؛ چه اینکه روابط دو کشور اخیرا درخصوص مسائلی که در سوریه در جریان است تا حدودی تیره شده است.
ترکها راه پرپیچ و خمی را برای تحقق هدف خود برای رسیدن به قدرت نخست منطقه در پیش دارند؛ از یک سو برای جلب افکار عمومی جهان عرب در مقابل رژیم صهیونیستی میایستند اما درمقابل به خوبی میدانند که وارد آوردن فشار بیش از اندازه بر رژیم صهیونیستی، روابط آنها با آمریکا و اتحادیه اروپا را تیره میکند. منافع ترکیه همواره شکل ثابتی ندارد و مدام در حال تغییر است و برقراری تعادل میان منافع مشترک متغیر کاری بسیار دشوار است.